حق و باطل همواره رویاروی هم بودهاند و در این رویارویی از شیوهها و راههای گوناگونی برای پیروزی خود استفاده میکنند. در روزگار ما اندیشههای باطل مادی و سرمایهداری با رویآوری به معنویت و دین، فضایی از دینداری و معنویتورزی را ایجاد کردهاند تا در پوشش آن هوسهای ناپاک خود را توجیه کنند و آرزوهای ناروای خویش را برآورند و به این ترتیب عرصه گستردهای از نبرد را میان حق و باطل گشودهاند، نبردی که صحنه رویارویی ارزشها و اعتقادات است و فتح و پیروزی در آن حفظ کردن یا تغییردادن باورها و ارزشهاست.
آثار عرفانهای نوظهور، جامعه هدف را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و در پیشبرد جنگ نرم نقش برجستهای دارد به این ترتیب که تغییرات فرهنگی لازم برای بازی کردن اعضای جامعه هدف در راستای اهداف مهاجم را به وجود میآورد.
اگر ادیان جدید را در جنگ نرم مثل سلاحی تصور بکنیم، میبینیم که مهاجمان، این سلاح را به سوی طبقه مرفه جامعه نشانه گرفتهاند. این نشانهگیری آسیبهای اساسی را بر جامعه هدف بجا میگذارد که با شاخصهای روشنی در رفتار سیاسی پس از انتخابات 88 در میان بخشی از طبقه مرفه ساکن در تهران مشاهده شد. نوع برنامههای معنوی که این طبقه برای خود میپسندد و از آنها استفاده میکند، سبک زندگی معنوی آنها را شکل میدهد.
برنامهها، فعالیتها و نمادهای معنوی که در زندگی این طبقه وارد میشود گونههایی از سبک زندگی معنوی را پدید میآورد که شاخصههای تکثرگرایی، شک گرایی، احساس گرایی، ناعقل گرای و خود محوری معنوی به وضوح در آنها مشهود است. این آثار موجب میشود که معیارهای تشخیص حق و باطل از کار بیفتد و توانایی خود را برای کمک به بیرون رفتن از ابهامات، گرفتن تصمیم و اقدام به موقع از دست بدهند.
صفحه 3